پدر،
از بس که
مرده ای،
پیر شده ای، پیرتر و پیرتر.
و بی امان
سایه ی قد بلند
بغض من بر
دیوار های فرو ریخته ی گلویم
کشیده شده ، کشیده تر و کشیده تر....
.
#ب_نصیری
نوزدهم آذرماه نود و پنج
**به یاد فیلم " مادر" #علی_حاتمی :
غلامرضا گفت:...آقام اومد، آقامه، فقط آقامه از این در میاد،با چکمه و شمشیر و عصا... .
.بیچاره پیر شده از بس مرده!.**
هنر و ادبیات...برچسب : مرده, نویسنده : baharnassirio بازدید : 163
چه خوب
که رنگ احوالم
آبی شده است.
درست مثل
فیلم آبی.
حالا
می فهمم که
چرا همیشه
این رنگ،
مورد علاقه ام
بوده است!
#ب_نصیری
هفدهم آذر نود و پنج
پاورقی :به یاد فیلم سه رنگ: آبی
حالا، فقط یک کار باقی مانده که باید انجام بدهم: هیچ!
هیچ تعلقی نمی خواهم، هیچ خاطره ای، هیچ دوستی، هیچ عشقی...اینها همه، تله هستند.
#آبی#کیشلوفس
هنر و ادبیات...برچسب : نویسنده : baharnassirio بازدید : 175
گم خواهم شد
زیر برگ های
درختی که مه
اندامش را پوشانده است.
و قبل از آن،
فقط به صدای موسیقی ای
بادی گوش می دهم
که تمام تنه ی درخت را
بوسه می زند.
به غیر از این،
از انجام هر کاری
بیزارم.
و هر بار
از خود می پرسم
آیا
حس تنفر
هم گناه است؟!.
#ب_نصیری
شانزدهم آذر ماه یک هزار و سیصد شمسی.
. "سواستفاده از پیربرگ های درختان خانه"
هنر و ادبیات...در ذهن صورتی ام
سهره های قوز کرده،
به فکر پرواز هستند.
چشمانم را که به
ابرها می دهم،
هر چه سهره ی بی تاب
هست،
تنهایی ام را
در آسمان
خرد می کند.
#ب_نصیری
دهم آذر نود و پنج .
هنر و ادبیات...برچسب : صورتی, نویسنده : baharnassirio بازدید : 177
تک درخت باغ پاییز می بیند؛
که در همدردی انهدام عشق،
تکه پاره های قلبم را
به پروانه های بیدار در شب،
تبدیل می کند.
#ب_نصیری
. "اول آذر نود و پنج"
هنر و ادبیات...همه ی روزهایی
که کنارم نبوده ای را،
به گیسوانم گره زده ام.
هر تار آن،
آواز آمدنت را
سخت تمرین کرده است.
و تا روزی که بیایی
همچنان،
سیاه می پوشد.
تا پاییز تمام نشده است،
به ملاقاتم بیا.
به ملاقاتم بیا و
لبخند ابرهای خروشان
را برای عطر موهایم
سوغاتی بیاور.
#ب_نصیری
بیست و هشتم آبان نود و پنج
هنر و ادبیات...برچسب : ملاقاتم, نویسنده : baharnassirio بازدید : 165
چشمان خورشید که گشوده می شود
همه و همه چیز، عاشق می شوند،
حتی دفترهایت را که خط خطی کرده ای.
#ب_نصیری
"برای ثنایم که امروز به شش سالگی سلام می دهد."
(بیست و چهارم آبان نود و پنج)
#عمه
#برادرزاده_جانم
هنر و ادبیات...برچسب : نویسنده : baharnassirio بازدید : 160
برچسب : چشمه, نویسنده : baharnassirio بازدید : 155
چه جمله ای
می توان گفت
تا به ذره ذره
وجودت
تبریک گفت؟!
.
کاش
آن روز
من،
.همان پنجره ای
شوم که
از پشت آن
دلواپسی هایت
را ببینی که
خانه ات را
برای همیشه
ترک می کند...
.
#ب_نصیری
برای مارالم
هیجدهم دی ماه هزار و سیصد و نود و پنج
هنر و ادبیات...برچسب : دوست, نویسنده : baharnassirio بازدید : 157
هنر و ادبیات...
برچسب : انارهای ترک خورده, نویسنده : baharnassirio بازدید : 162